جدول جو
جدول جو

معنی پشت گوژ - جستجوی لغت در جدول جو

پشت گوژ(پُ)
رجوع به پشت کوژ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت کوژ
تصویر پشت کوژ
کسی که غوز دارد یا پشتش از پیری خمیده، کوژپشت، خمیده، خمیده قامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت گو
تصویر زشت گو
بدگو، بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
پشت آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پشت و رو
پشت و رو کردن: برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت گوش
تصویر هشت گوش
کثیرالاضلای که دارای هشت ضلع باشد، مثمن، دارای هشت زاویه مثلاً ساختمان هشت گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت گلی
تصویر پشت گلی
چیزی که به رنگ پشت برگ گل سرخ باشد، سرخ کم رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(پُ تِ گُ)
رنگ سرخ کم رنگ. رنگی چون رنگ پشت برگ گل سرخ. سرخ روشن. گلی روشن. صورتی. آلا. آل، کرمی است در آمریکا و مصر و هندوستان که بزراعت پنبه خسارت وارد میسازد
لغت نامه دهخدا
(پُ)
وارونه. وارون. واژون. باژگون. باژگونه. اشن : پیراهنت را پشت رو پوشیده ای
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 294 تن. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(رِ تَ / تِ)
فحش گوی. (آنندراج). گستاخ در تکلم. (ناظم الاطباء). فحاش. مفحش. بدزبان. پلیدزبان. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). بدگوی. زشت گفتار:
گر او از پی دین شود زشت گوی
تو از بی خرد هوشمندی مجوی.
فردوسی.
نه از جور مردم رهد زشت روی
نه شاهد ز نامردم زشت گوی.
سعدی (بوستان).
رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(پُ گَ)
مستظهر. معتمد. متکی: بدانکه منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راست گوی امین است نه گمان زده تهمت ناک، چرا که امر حکومت را بتو سپرده و پشت گرم شد بتو نه بر تو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313).
- پشت کسی را گرم داشتن، مدد کردن به وی. یاری و مددکاری کردن به او. امداد:
نه هم پشتی که پشتم گرم دارد.
نظامی.
- پشت گرم بودن، مستظهر بودن:
فریب چون گل رعنا نمیخورم زنهار
در این چمن که مرا پشت از خزان گرم است.
سلیم (از فرهنگ ضیاء)
لغت نامه دهخدا
(پُ قَ)
مستظهر. نیرومند شده:
جاوید باش و پشت قوی باش و تندرست
تو شادخوار و ما رهیان از تو شادخوار.
فرخی.
- پشت قوی شدن، استظهار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پُ تِ)
نام یکی از دیه های تنکابن. (مازندران و استرآباد رابینو ص 106)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پشت کوز. خمیده. خم گشته. پشت دوتا. خمیده قامت. پشت خم:
وگر بیاید زانگونه باز بایدگشت
که خان ز دشت کتر پشت کوژ و روی آژنگ.
فرخی.
، کنایه از فلک باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت کوژ
تصویر پشت کوژ
خمیده قامت
فرهنگ لغت هوشیار
دارای هشت زاویه مثمن، کثیرالاضلاعی که دارای هشت ضلع وزاویه باشد، مثمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت قوی
تصویر پشت قوی
نیرومند شده مستظهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت گو
تصویر زشت گو
بد زبان، بدگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
واژگونه، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گرم
تصویر پشت گرم
مستظهر معتمد متکی. یا پشت گرم بودن، مستظهر بودن متکی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
صورتی پر رنگ قرمز کم رنگ سرخ روشن آلا آل، کرمی است در آمریکا و مصر و هندوستان که بر زراعت پنبه خسارت وارد میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گلی
تصویر پشت گلی
((~.گُ))
صورتی پررنگ، قرمز کم رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
وارونه، واژگونه
فرهنگ فارسی معین
کسی که گوش های پهن و بزرگ دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشتیبان، حامی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان گلیجان قشلاقی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
عقب افتاده، عقب، پشت سر
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهستان جنت روبار شهرستان رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی